دمدمای عصر، مادر، دختر ده سالهاش را به پارک برد تا این یه ساعتی که به افطار مانده، شوق بازی، ضعف گرسنگی و تشنگی دختر را بپوشاند.
هنوز به پارک نرسیدند که جوان بیست و چند سالهای در حال بستنی خوردن و بی خیال نهی عن منکر و امربه معروف در مقابل چشمان مادر نمایان شد.مادر سعی کرد از سمت دیگری برود تا دختر روزه دارش، بستنی لیسیدن جوان را نبیند و هوس نکند.
اما چشای دختر، یه لحظه آن جوان را دید. از مادرش پرسید: هنوز افطار نشده، چرا اون پسره داره بستنی می خوره؟
مادر یه کم فکر کرد و گفت:
آخه هنوز به سن تکلیف نرسیده!
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
![Profile Pic Profile Pic](http://basirat1.rozblog.com/user/basirat1.jpg)
دیروز عده ای اجازه دادند "علــی(ع)" در "فضای کوفه" تنها بماند اما ما نمی گذاریم "سید عــــلی" حتی در "فضای سایبر" تنها بماند... ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم در ره عشق جگر دار تر از صد مردیم هر زمان بوی خمینی به سر افتد مارا دور سید علی خامنه ای میگردیم :.جان ما فدای یک تار موی سید علی:.
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی
Our qr-code