شب عملیات بود .حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت:ببین تیربارچی چه ذکری میگه
که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده .
نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه :دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،... (آهنگ پلنگ صورتی!)
معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه ،شادمانه مرگ رو به بازی گرفته .
"خاطره از حاج حسین یکتا"
"لبخند بزن بچه حزب اللهی...ما همچین شیرایی داشتیم!"
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
![Profile Pic Profile Pic](http://basirat1.rozblog.com/user/basirat1.jpg)
دیروز عده ای اجازه دادند "علــی(ع)" در "فضای کوفه" تنها بماند اما ما نمی گذاریم "سید عــــلی" حتی در "فضای سایبر" تنها بماند... ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم در ره عشق جگر دار تر از صد مردیم هر زمان بوی خمینی به سر افتد مارا دور سید علی خامنه ای میگردیم :.جان ما فدای یک تار موی سید علی:.
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی
Our qr-code